yoke

تلفظ آنلاین

yoke /jəʊk $ joʊk/ noun [countable]
yoke verb [transitive]

قسمتی از سیستم انحراف پرتو الکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری به کار می رود، قید، یوخ، یوغ (سکان)، دهانه، دوشاخه استقرار، (yolk) زرده تخم مرغ، (زیست شناسی) محتویات نطفه، اسارت، بندگی عبودیت، در زیر یوغ آوردن، جفت کردن، وصل کردن، مهندسی: هسته ترانسفورماتور، کامپیوتر: جفت یا گروهی از هدهای خواندن، نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و بر روی دو یا چند شیار نوار یا دیسک مغناطیسی حرکت می کنند، مهندسی: یوغ، عمران: پشت بند قالب در موقع بتن ریزی، معماری: طوق، نظامی: پایه استقرار، علوم دریایی: یوغ
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: قسمتی از سیستم انحراف پرتو الکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری به کار می رود، جفت یا گروهی از هدهای خواندن، نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و بر روی دو یا چند شیار نوار یا دیسک مغناطیسی حرکت می کنند، کامپیوتر: قید، یوخ، هسته ترانسفورماتور، مهندسی: یوغ، سکان، : علوم دریایی: دهانه، طوق، معماری: یوغ، دوشاخه، دوشاخه استقرار، پایه استقرار، نظامی: پشت بند قالب در موقع بتن ریزی، عمران: یوغ، الکترونیک) yolk (: زرده تخم مرغ، (زیست شناسی) محتویات نطفه، یوغ، اسارت، بندگی عبودیت، در زیر یوغ آوردن، جفت کردن، وصل کردنقسمتی از سیستم انحراف پرتو الکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری به کار می رود، جفت یا گروهی از هدهای خواندن، نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و بر روی دو یا چند شیار نوار یا دیسک مغناطیسی حرکت می کنند، کامپیوتر: قید، یوخ، هسته ترانسفورماتور، مهندسی: یوغ، سکان، : علوم دریایی: دهانه، طوق، معماری: یوغ، دوشاخه، دوشاخه استقرار، پایه استقرار، نظامی: پشت بند قالب در موقع بتن ریزی، عمران: یوغ، الکترونیک) yolk (: زرده تخم مرغ، (زیست شناسی) محتویات نطفه، یوغ، اسارت، بندگی عبودیت، در زیر یوغ آوردن، جفت کردن، وصل کردن

[TahlilGaran] Persian Dictionary

yoke
[noun]
Synonyms: bondage, enslavement, helotry, peonage, serfage, serfdom, servility, servitude, slavery, thralldom, bond, knot, ligament, ligature, link, nexus, tie, vinculum
[verb]
Synonyms: hitch, couple, harness, join, associate, combine, conjoin, conjugate, connect, link, unite, wed

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

I. yoke1 /jəʊk $ joʊk/ noun [countable]
[Language: Old English; Origin: geoc]

1. a wooden bar used for keeping two animals together, especially cattle, when they are pulling heavy loads

2. a frame that you put across your shoulders so that you can carry two equal loads which hang from either side of it

3. the yoke of something literary something that restricts your freedom, making life difficult:
the yoke of tradition

4. a part of a skirt or shirt just below the waist or collar, from which the main piece of material hangs in folds

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English

II. yoke2 verb [transitive]

1. to put a yoke on two animals

2. to closely connect two ideas, people, or things
yoke something to something
Beauty is forever yoked to youth in our culture.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.