ruled

تلفظ آنلاین

ruled /ruːld/ adjective

rule :
قاعده، قانون
سلطه، نظامات حکمرانی یا حکومت کردن، قاعده، دستور، بربست، قانون، فرمانروایی، حکومت کردن، اداره کردن، حکم کردن، گونیا، خط کش، مهندسی: خط کش، کامپیوتر: نشان راه، عمران: خط کش، معماری: گونیا، حقوقی: قاعده، فرمانروایی، روانشناسی: قاعده، بازرگانی: قاعده، نظامی: حکومت کردن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
ruled /ruːld/ adjective
[Word Family: noun: rule, ruler, ruling, unruliness; adjective: ruling, unruly, ruled; verb: rule, overrule]
ruled paper has parallel lines printed across it Synonym : lined

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.