دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی representational )

representational

تلفظ آنلاین

rep‧re‧sen‧ta‧tion‧al /ˌreprɪzenˈteɪʃənəl/ adjective

نمایندگی

معرفی کردن، نمایش، تمثال، نماینده، ارایه، نمایندگی، نمایندگان و سفراء، نمایش، پیشنهاد، ترتیب ورثه در استحقاق بر ارث، ضمان ضمن عقد، قائم مقام شدن، اظهار، حقوقی: بیان، حقوقی: نیابت، روانشناسی: بازنمایی، نظامی: معرفی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» representational
» representationalist
» representative
» representative arts
» representative consumer

English Dictionary

rep‧re‧sen‧ta‧tion‧al /ˌreprɪzenˈteɪʃənəl/ adjective
[Word Family: noun: representation, representative; adjective: representative ≠ unrepresentative, representational; verb: represent]
a representational painting or style of art shows things as they actually appear in real life Synonym : figurative

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲