دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی pressured )

pressured

pres‧sured /ˈpreʃəd $ -ərd/ adjective

فشار

بار سنگین مصائب و سختیها، مشقت، فشردن، مضیقه، مهندسی: سنگین، مهندسی: فشار، عمران: فشار، معماری: فشار، شیمی: فشار، روانشناسی: فشار، علوم هوایی: فشار، نظامی: فشار هوا

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» pressured
» pressurised
» pressurize
» pressurized
» pressurized cabin

English Dictionary

pres‧sured /ˈpreʃəd $ -ərd/ adjective
[Word Family: adjective: pressed, pressing, pressurized, pressured; verb: press, pressure, pressurize; noun: press, pressure, pressing]
feeling worried, or making you feel worried, because of the number of things you have to do Synonym : pressurized British English:

a highly pressured job

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲