holding ●●●●●

تلفظ آنلاین

WRITING

holding /ˈhəʊldɪŋ $ ˈhoʊl-/ noun [countable]

تملک
سهام، نقض مقررات، گرفتن بازیگر، در اختیار داشتن، دارایی، مایملک، ملک متصرفی، موجودی، حقوقی: اجاره داری، بازرگانی: نگهداری، دارایی سهام، ورزش: ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست، صیقلی بودن مسیر گوی بولینگ، نظامی: (در رهگیری هوایی) اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدید بدهید
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
holding W3 /ˈhəʊldɪŋ $ ˈhoʊl-/ noun [countable]
[Word Family: noun: hold, holder, holding; verb: hold]
something which a person owns, especially land or shares in a company
holding in
The government has decided to sell its 21% holding in the firm.
land/property/currency etc holding
companies with large property holdings

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.