دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی emergent )

emergent ●○○○○

تلفظ آنلاین

ACADEMIC

e‧mer‧gent /ɪˈmɜːdʒənt $ -ɜːr-/ adjective [only before noun]

بیرون آینده، طالع، برآینده، ناشی، مبرم، مضر، اثرات ناشیه، معلول

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» emergent
» emergent characteristic
» emerging
» emeritus
» emerod

Advanced Persian Dictionary

صنایع: پیشامدی ،ناشی، برآمده

[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲

English Dictionary

e‧mer‧gent AC /ɪˈmɜːdʒənt $ -ɜːr-/ adjective [only before noun]
[Word Family: adjective: emergent, emerging; verb: emerge; noun: emergence]
in the early stages of existence or development ⇒ developing:

the emergent nations of the world

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲