دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی challenged )

challenged

تلفظ آنلاین

chal‧lenged /ˈtʃæləndʒd, ˈtʃælɪndʒd/ adjective

چالش، به مبارزه طلبیدن؛ زیر سوال بردن، مورد اعتراض قرار دادن

رقابت کردن، سرپیچی کردن، سرتافتن، متهم کردن، طلب حق، گردن کشی، دعوت به جنگ، حقوقی: مورد اعتراض یا تردید قرار دادن، اعتراض و ایراد به عضو یا اعضا هیات منصفه انتخاب شده، روانشناسی: هماوردجویی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» challenged
» challenger
» challenging
» challenging a juror
» challenging a witness

English Dictionary

chal‧lenged /ˈtʃæləndʒd, ˈtʃælɪndʒd/ adjective
[Word Family: adjective: challenging, challenged ≠ unchallenged, unchallengeable; noun: challenge, challenger; verb: challenge; adverb: challengingly]
visually/physically/mentally etc challenged American English used as a polite expression for describing someone who has difficulty doing things because they are blind etc

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲