دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی vibratory )

vibratory

تلفظ آنلاین

vibratory adjective. ['vʌɪbrǝt(ǝ)ri, vʌɪ'breɪt(ǝ)ri]

(vibrative) ارتعاشی، اهتزازی، در اهتزاز، باعث ارتعاش

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» vibratory
» vibratory testing machine
» vibriosis
» vibrissa
» vibrograph

English Dictionary

vibratory adjective. ['vʌɪbrǝt(ǝ)ri, vʌɪ'breɪt(ǝ)ri] E18.
[from VIBRATE + -ORY².]
1. Having the capacity or property of vibrating; exhibiting or characterized by vibration. E18.

2. Causing or producing vibration. M18.

3. Of or pertaining to vibration. M19.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲