uniformal

uniformal adjective. [ju:nɪ'fɔ:m(ǝ)l]

uniform :
لباس متحد الشکل، یونیفرم
لباس فرم، لباس نظامی، اونیفورم، یک ریخت، یک شکل، یکسان، یکنواخت کردن، مهندسی: یکسان، عمران: یکنواخت، روانشناسی: همسان، بازرگانی: یکسان، ورزش: لباس یک شکل، نظامی: عمومی، متحدالمال
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
uniformal adjective. [ju:nɪ'fɔ:m(ǝ)l] L16.
[from UNIFORM adjective + -AL1.]
Uniform.

uniformalize verb trans. (rare) make uniform; reduce to uniformity: E19.

uniformally adverb (rare) L16.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.