suppression

تلفظ آنلاین

/səp'reʃən/

سرکوب کردن، خنثی کردن یک یگان از نظر آتش یا فعالیت سرکوبی آتش، منع، جلوگیری، توقیف، موقوف سازی، فرونشانی، کامپیوتر: حذف، روانشناسی: بازداری، نظامی: سرکوبی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
صنایع: نت: جلوگیریمهندسی: حذف، کامپیوتر: سرکوب کردن، خنثی کردن یک یگان از نظر آتش یا فعالیت سرکوبی آتش، سرکوبی، نظامی: منع، بازداری، روانشناسی: جلوگیری، توقیف، موقوف سازی، فرونشانیحقوقی: توقیف

[TahlilGaran] Persian Dictionary

suppression
[noun]
Synonyms: elimination, check, crushing, quashing, smothering

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

See main entry: suppress

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English

suppression
noun
ADJ. total | bloody, brutal, violent
PREP. during/in the ~ of He was injured in the bloody suppression of the uprising.

[TahlilGaran] Collocations Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.