صنایع: نمونه گیری، نمونه برداری
مهندسی: نمونه برداری،
کامپیوتر: نمونه گیری، نمونه برداری،
زیست شناسی: نمونه گیری،
مهندسی: نمونه برداری، نمونه گیری، برداشت نمونه،
معماری: نمونه برداری، نمونه،
نظامی: نمونه برداری،
عمران: نمونه گیری،
اقتصاد: نمونه گیری، نمونه برداری، مزه کردن
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
sampling[noun]Synonyms: instance, case, case history, example, illustration, representative, sample, specimen
[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲