remotest

تلفظ آنلاین

/rı'məutəst/

remote :
دور افتاده، دور دست
کنترل از راه دور، خارج از منطقه، منطقه دور افتاده، پرت، دور دست، جزیی، کم، بعید، متحرک، کامپیوتر: بعید، معماری: جزیی، نظامی: از راه دور
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
remotest
[adjective]
Synonyms: extreme, farthest, furthermost, furthest, outermost, outmost, utmost, uttermost

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.