randomly

تلفظ آنلاین

/'rændəmlı/

random :
تصادفی
بی نظم، بی مقصدی، بی منظوری، پیشامد، اتفاقی، همینطوری، اتفاقی، الکی، بی ترتیب، نامنظم، بی هدف، عدد شانسی، اتفاقی، مسیر ناگهانی، خط سیر اتقافی، فکر تصادفی، غیرعمدی، مهندسی: حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی، عمران: اتفاقی، معماری: پیشامد، شیمی: تصادفی، روانشناسی: تصادفی، بازرگانی: تصادفی، شانسی، علوم هوایی: تصادفی، نظامی: راندوم
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
randomly
[adverb]
Synonyms: about, anyhow, any which way, anywise, around, at random, haphazard, haphazardly, helter-skelter, random
Antonyms: orderly

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

See main entry: random

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.