quenching

/'kwentʃıŋ/

آب دادن، خاموش کردن، ترساندن، مهندسی: درجه سختی، عمران: سریع خنک کردن، زیست شناسی: فروکش
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
quenching
[noun]
Synonyms: repression, choking, extinguishment, quashing, smothering, squashing, squelching, stifling, strangling, suppression

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.