دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی provisory )

provisory

تلفظ آنلاین

provisory adjective. [prǝ'vʌɪz(ǝ)ri]

شرطی، احتیاطی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» provisory
» provocation
» provocative
» provocative of love
» provocatively

Synonyms & Related Words

provisory
[adjective]
Synonyms: conditional, provisional, provisionary, tentative

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

provisory adjective. [prǝ'vʌɪz(ǝ)ri] E17.
[French provisoire or medieval Latin provisorius, from provis-: see PROVISION, -ORY².]
1. Subject to a provision or proviso; conditional. E17.

2. = PROVISIONAL adjective 1. L18.

■ provisorily adverb E19.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲