pounced

تلفظ آنلاین

pounced adjective. [paʊnst] Long rare or obsolete.

pounce :
گرده نقاش، خاکه ذغال، ضربت، مشت، پرتاب، استامپ، حمله باچنگال، یورش، عتاب، جهش، درحال حمله با پنجه، درحال خیز، درحال حمله با چنگال، باچنگال ربودن، مهر زدن به، نظامی: در رهگیری هوایی یعنی در وضعی هستم که آماده برای درگیری هوایی می باشم
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
pounced adjective. [paʊnst] Long rare or obsolete. L17.
[from POUNCE noun1 + -ED2.]
Having talons like a hawk. Usu. in comb.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.