positioned

تلفظ آنلاین

/pə'zıʃənd/

position :
شغل، سمت
شغل رسمی، حالت، محل سازمانی، مقام شغل سازمانی، مستقر شدن یا کردن، موقعیت، وضعیت، موضع، نهش، مرتبه، جایگاه، مقام یافتن، منصب، قراردادن یا گرفتن، مهندسی: چگونگی، حقوقی: نظریه، روانشناسی: مقام، بازرگانی: مقام، ورزش: موضع گیری مدافع، نظامی: موقعیت
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
positioned
[adjective]
Synonyms: situated, located, placed, set, sited, situate

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.