دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی piscatory )

piscatory

piscatory adjective. ['pɪskǝt(ǝ)ri]

(piscatorial) وابسته به ماهیگیری، وابسته به صیدماهی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» piscatory
» piscean
» pisces
» pisciculture
» pisciculturist

English Dictionary

piscatory adjective. ['pɪskǝt(ǝ)ri] M17.
[Latin piscatorius, from PISCATOR: see -ORY².]
1. Of or pertaining to fishing; engaged in or enthusiastic about fishing. M17.

2. = PISCINE adjective. rare. M18.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲