parameter ●●●○○

تلفظ آنلاین

Oxford CEFR | C1ACADEMIC1001 Words

parameter /pəˈræmətə, pəˈræmɪtə $ -ər/ noun [countable usually plural]

پارامتر
ویژگی بنیادی قابل تعریف، مقدار ثابت، آماره جامعه، نسبت میان تقاطع دو سطح، مقدار معلوم و مشخص، مقداری از یک مدار، کامپیوتر: پارامتر، عمران: عامل، شیمی: پارامتر، روانشناسی: پارامتر، بازرگانی: مقادیر ثابت در معادلات، علوم هوایی: پارامتر، نظامی: ضریب ثابت
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
بازرگانی: پارامترمهندسی: پارامتر، کامپیوتر: پارامتر، شیمی: ویژگی بنیادی قابل تعریف، پارامتر، هواپیمایی: پارامتر، مقدار ثابت، ضریب ثابت، نظامی: پارامتر، عامل، عمران: اماره جامعه، پارامتر، روانشناسی: پارامتر، مقادیر ثابت در معادلات، اقتصاد: نسبت میان تقاطع دو سطح، مقدار معلوم و مشخص، پارامتر، مقداری از یک مدارکامپیوتر: پارامترزیست شناسی: پارامتر، فراسنجه

[TahlilGaran] Persian Dictionary

parameter
(Informal)
[noun]
Synonyms: limit, framework, limitation, restriction, specification

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

parameter AC /pəˈræmətə, pəˈræmɪtə $ -ər/ noun [countable usually plural]
[Date: 1600-1700; Language: Modern Latin; Origin: para- (para-) + Greek metron 'measure']
a set of fixed limits that control the way that something should be done:
The inquiry has to stay within the parameters laid down by Congress.

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.