ordinate

تلفظ آنلاین

ordinate adjective & noun. ['ɔ:dɪnǝt]
ordinate verb trans. ['ɔ:dɪneɪt]

عرض (محور مختصات)، رست، عرض (در صفحه مختصات)، عرض (نقطه)، عرض، بعد قائم، کامپیوتر: محور Y از یک گراف یا نمودار، مهندسی: عرض، معماری: عرض نقطه، روانشناسی: عرض، بازرگانی: حور افقی، علوم هوایی: محور عرضها
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: محور Y از یک گراف یا نمودار، کامپیوتر: رست، عرض، محور مختصات:، محور عرضها، هواپیمایی: عرض، رست، عرض نقطه، معماری: عرض، در صفحه مختصات، : روانشناسی: عرض، نقطه، : الکترونیک: حور افقی، اقتصاد: عرض، بعد قایممحور Y از یک گراف یا نمودار، کامپیوتر: رست، عرض، محور مختصات:، محور عرضها، هواپیمایی: عرض، رست، عرض نقطه، معماری: عرض، در صفحه مختصات، : روانشناسی: عرض، نقطه، : الکترونیک: حور افقی، اقتصاد: عرض، بعد قایم

[TahlilGaran] Persian Dictionary

ordinate noun
  1. the coordinate that gives the distance along the vertical axis Compare : abscissa

    Definitions on the go

    Look up any word in the dictionary offline, anytime, anywhere with the Oxford Advanced Learner’s Dictionary app.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.