دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی orbed )

orbed

orbed adjective. [ɔ:bd]

گرد کروی، مستدیر

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» orbed
» orbicular
» orbicular muscle
» orbicularity
» orbiculate

English Dictionary

orbed adjective. [ɔ:bd] L16.
[from ORB noun¹, verb: see -ED², -ED¹.]
Formed into or having the form of an orb; circular; spherical.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲