
musher



musher noun. ['mʌʃǝ] slang.
musher noun. ['mʌʃǝ] N. Amer.
mush :حریره ارد ذرت، خمیر نرم، (در رادیو) صدای مزاحم، پارازیت، خش خش، حریره اردذرت تهیه کردن، سفر پیاده در برف، پیاده در برف سفرکردن، احساسات بیش از حد، عمران: خمیر، علوم هوایی: افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتداد مسیر اصلی ناشی می شود