marker ●●●●○

تلفظ آنلاین

Oxford CEFR | B2

marker /ˈmɑːkə $ ˈmɑːrkər/ noun [countable]

ماژیک (وایت برد)
ثبت کننده امتیاز، علامتهای روی زمین، مشخص کننده، تعیین کننده، نشانگر، نشان گذار، علامت، نشانه، کامپیوتر: نشان، ورزش: حساب نگهدار، علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده، حساب نگهدار (بولینگ روی چمن)، نظامی: شاخص هدف، شاخص
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: نشانگر، نشانه، علامت، نشان، کامپیوتر: ثبت کننده امتی_از، علامته_ای روی زمین، علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده، داور، حساب نگهدار، بولینگ روی چمن، : ورزشی: مشخص کننده، تعیین کننده، شاخص هدف شاخص، نظامی: نشانگر، نشان گذار، علامت، نشانه

[TahlilGaran] Persian Dictionary

marker /ˈmɑːkə $ ˈmɑːrkər/ noun [countable]

1. an object, sign etc that shows the position of something:
He buried the bodies in a single grave with a wooden cross as a marker.

2. something which shows that a quality or feature exists or is present Synonym : mark
marker of/for
antibodies which are a marker of hepatitis
the use of slang as a marker of social identity

3. (also marker pen British English) a large pen with a thick point made of felt, used for marking or drawing things ⇒ Magic Marker

4. put/lay/set down a marker British English to say or do something that clearly shows what you will do in the future

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.