دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی malformation )

malformation

تلفظ آنلاین

mal‧for‧ma‧tion /ˌmælfɔːˈmeɪʃən $ -fɔːr-/ noun

نقص خلقتی، ناهنجاری، بدشکلی، بدریختی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» malformation
» malformed
» malfunction
» malgre
» mali

Advanced Persian Dictionary

پزشکی: کژاندامی

[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲

Synonyms & Related Words

malformation
[noun]
Synonyms: deformity, distortion, misshapenness

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

mal‧for‧ma‧tion /ˌmælfɔːˈmeɪʃən $ -fɔːr-/ noun
[uncountable and countable] technical when a part of someone’s body is badly formed Synonym : deformity:

children suffering from malformations of the legs and arms

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲