
majorly



INFORMAL
ma‧jor‧ly /ˈmeɪdʒəli $ -ər-/ adverb [+ adjective/adverb]
major :عمده، بزرگ، مهم
رشته اصلی، اصلی، اکبر، بزرگتر، بیشتر، اعظم، کبیر، طویل، ارشد، سرگرد، بالغ، مهاد، متخصص شدن، حقوقی: کبیر، شیمی: مهاد، روانشناسی: عمده، بازرگانی: مهم، علوم هوایی: اصلی، نظامی: سرگرد ارتش، مهم، یاور (درجه سرگردی قدیم)، ورزش: 5دقیقه اخراج بازیگر خطاکار