jarring

تلفظ آنلاین

/'dʒɑ:rıŋ/

در اهتزاز بودن پرچم، تکان دهنده، مغایرت، نزاع، تکان، نظامی: به اهتزاز درآوردن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
jarring
[adjective]
Synonyms: harsh, dry, grating, hoarse, rasping, raucous, rough, strident, stridulent, stridulous
Antonyms: soothing

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

See main entry: jar

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.