مهندسی: وسیله حفاظتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می آورد همبند شدن، همبند کردن،
کامپیوتر: متصل شدن، پیوستن، اتصال دادن تزویج شدن، بلوکه شدن، قفل شدن، مسدود شدن بلوکه، سد، قفل،
مهندسی: به هم پیوستن، در هم گیر کردن، به هم ارتباط داشتن، به هم قفل کردن، درهم بافتن، به هم پیچیدن
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
in‧ter‧lock /ˌɪntəˈlɒk $ ˌɪntərˈlɑːk/
verb [intransitive and transitive] if two or more things interlock, or if they are interlocked, they fit firmly together:
a puzzle with 500 interlocking pieces [TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English ▲