دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی intending )

intending

تلفظ آنلاین

intending ppl adjective. [ɪn'tɛndɪŋ]

intend :

قصد انجام کاری داشتن

قصد کردن، خیال داشتن، فهمیدن، معنی دادن، بر آن بودن، خواستن، حقوقی: قصد داشتن، نظامی: در نظر داشتن

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» intending
» intendment
» intenerate
» inteneration
» intense

English Dictionary

intending ppl adjective. [ɪn'tɛndɪŋ] M17.
[from INTEND + -ING².]
That intends; esp. (with agent-noun) who intends to be.
Times I have to warn intending visitors that they will find the exhibition plunged in..gloom.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲