دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی inordination )

inordination

inordination noun. [ɪ,nɔ:dɪ'neɪʃ(ǝ)n] Now rare.

بی اندازه، بیش از حد، مفرط، غیر معتدل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» inordination
» inorganic
» inorganic acid
» inorganic base
» inorganic chemistry

English Dictionary

inordination noun. [ɪ,nɔ:dɪ'neɪʃ(ǝ)n] Now rare. E17.
[Latin inordinatio(n-) disorder, formed as IN-³ + ordinatio(n-) ORDINATION.]
Inordinacy.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲