heeled

تلفظ آنلاین

heeled adjective. [hi:ld]

heel :
پاشنه پا
پاشنه در، مهمیز، در پاشنه قرارگرفتن، پشت سم، (درجمع) پاهای عقب (جانوران)، پاشنه کف، پاشنه جوراب، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن، مهندسی: پس مانده، عمران: پاشنه پی دیواره حایل یا سد، معماری: پاشنه سد، ورزش: قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری، توپ را با پاشنه پا رد کردن (رگبی)، نظامی: کجی ناو، پاشنه ناو، زاویه میل ناو، قسمت عقبی بدنه قایق، کج شدن قایق از یک طرف
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
heeled adjective. [hi:ld] M16.
[from HEEL noun1 or verb2: see -ED1, -ED2.]
1. Having a heel or similar projection; having a (specified) kind of heel, as high-heeled, stiletto-heeled, etc. M16.

2. slang (orig. US).
a. Provided, equipped; armed. M19.
b. Provided with money. Usu. preceded by well. L19.
G. McInnes Dr. Crapp was a prominent dentist...He was therefore obviously well heeled.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.