graining

تلفظ آنلاین

graining noun. ['greɪnɪŋ]

grain :
دانه گیاهان، غله، بذر
بافت، زبری، دانه خرج، حبه، دان، تفاله حبوبات، یک گندم (مقیاس وزن) معادل648 0/0گرم، خرده، ذره، رنگ، خوی، حالت، بازو، شاخه، چنگال، دانه دانه کردن، جوانه زدن، دانه زدن، تراشیدن، پشم کندن، (در سنگ) رگه، طبقه، مهندسی: خمیره حالت زبری، حقوقی: بذر، زیست شناسی: دانه، علوم هوایی: واحد وزن در سیستم غیرمتریک معادل648 0/0 گرم، نظامی: حبه باروت
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
graining noun. ['greɪnɪŋ] LME.
[from GRAIN verb1 + -ING1.]
1. The action of GRAIN verb1; the result of this action. LME.

2. A ring of grooves round the edge of a coin, or (formerly) of other similar marks in relief; milling. M17.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.