gradely

تلفظ آنلاین

gradely adjective & adverb. ['greɪdli] Now dial.

grade :
نمره، درجه، رتبه
دسته بندی کردن، طبقه بندی کردن، کلاسه کردن، کلاس کیفیت، زبری، نوع، درجه بندی کردن، رتبه بندی کردن، پایه، درجه بندی، مرحله، درجه شدت (مرض وتب)، انحراف ازسطح تراز، الگوی لباس، ارزش نسبی سنگ معدنی، درجه مواد معدنی، جورکردن، باهم آمیختن، اصلاح نژادکردن، هموارکردن، شیب منظم دادن، تسطیح کردن، نمره دادن، مهندسی: نوع، کامپیوتر: درجه بندی، معماری: درجه، حقوقی: در پایه ای قرار گرفتن، روانشناسی: نمره دادن، بازرگانی: نمره دادن، علوم هوایی: درجه، نظامی: شیب
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
gradely adjective & adverb. ['greɪdli] Now dial. ME.
[Old Norse greiðligr, from greiðr GRAITH adjective & adverb: see -LY1.]
A. adjective.
1. Excellent, noble; fine, suitable. ME.

2. Decent, respectable, worthy. M18.

3. Real, proper. M19.

4. Healthy, well. M19.
b. adverb.
1. Promptly, readily, willingly. ME-L15.

2. Exactly, carefully, properly; quite, really, well. ME.

[TahlilGaran] English Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.