دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی floater )

floater

تلفظ آنلاین

floater noun. ['flǝʊtǝ]

هواپیمای بدون موتور، سرویس آرام والیبال توپ با حرکت کند در هوا، جسم شناور، گواهی نامه سهام دولتی یا راه آهن (که بجای وثیقه به کار می رود)، کسی که درچند محل بنحو غیر قانونی رای بدهد، ورزش: پاس آرام هوایی تخته بزرگ موج سواری

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» floater
» floating
» floating address
» floating aquatics
» floating axle

Synonyms & Related Words

floater
[noun]
Synonyms: vagabond, bindle stiff, bum, derelict, drifter, hobo, street arab, tramp, vag, vagrant

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲

English Dictionary

floater noun

a very small object inside a person’s eye that they see moving up and down

Want to learn more?

Find out which words work together and produce more natural sounding English with the Collocations: app.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲