دیکشنری آنلاین تحلیلگران ( معنی فارسی cuspidal )

cuspidal

cuspidal adjective. ['kʌspɪd(ǝ)l]

نوک دار، گوشه دار، دارای برآمدگی

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر

به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.

See more results:

» cuspidal
» cuspidate
» cuspidated
» cuspidation
» cuspidor

English Dictionary

cuspidal adjective. ['kʌspɪd(ǝ)l] M17.
[formed as CUSPID + -AL¹.]
1. Belonging to the apex (of a cone). Only in M17.

2. Of a tooth: cuspidate. M19.

3. Geometry. Having, relating to, or being a cusp. L19.

[TahlilGaran] English Dictionary ▲