configuration ●●●○○

تلفظ آنلاین

Oxford CEFR | C1

configuration /kənˌfɪɡəˈreɪʃən, -ɡjə- $ -ɡjə-/ noun [uncountable and countable]

پیکربندی
آرایش فضایی، ترکیب، شکل بندی، هیات، شکل، قواره، وضعیت یا موقعیت، مهندسی: قواره، کامپیوتر: پیکربندی، معماری: هیات پذیری، شیمی: پیکربندی، روانشناسی: شکل بندی، زیست شناسی: پیکرمان، ورزش: پیکربندی، علوم هوایی: ترتیب فضایی کلی اجزای اصلی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: پیکربندی، کامپیوتر: آرایش فضایی، پیکرمان، زیست شناسی: پیکربندی، شیمی: پیکربندی، تربیت بدنی: ترکیب، شکل، قواره، مهندسی: ترتیب فضایی کلی اجزای اصلی، هواپیمایی: هییت، شکلبندی، هییت پذیری، معماری: شکل بندی، روانشناسی: پیکربندی، هییت، ترتیب، شکل، قواره، وضعیت یا موقعیتکامپیوتر: پیکربندی، تغییرات

[TahlilGaran] Persian Dictionary

configuration
[noun]
Synonyms: form, cast, conformation, figure, shape

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

configuration /kənˌfɪɡəˈreɪʃən, -ɡjə- $ -ɡjə-/ noun [uncountable and countable]

1. formal or technical the shape or arrangement of the parts of something Synonym : layout
configuration of
the configuration of pistons in an engine

2. technical the combination of equipment needed to run a computer system

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.