commodities

/kə'mɔdətız/

commodity :
چیز مفید و ارزشمند
محصول، مواد اولیه، کالای مصرفی، وسیله مناسب، متاع، کالا، جنس، حقوقی: چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده و مقدار عرضه آن محدود باشد، بازرگانی: جنس، متاع، نظامی: کالا
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
commodities
[noun plural]
Synonyms: merchandise, goods, line, vendible(s), wares
Related Words: articles, items, things

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.