cohesion

تلفظ آنلاین

cohesion /kəʊˈhiːʒən $ koʊ-/ noun [uncountable]

همدوسش، همچسبی، پیوستگی، چسبندگی، هم بستگی، جاذبه مولکولی، مهندسی: آلتصاق یا قوه جاذبه ذرات، کامپیوتر: چسبندگی، عمران: نیروی جاذبه بین ذرات همگن، معماری: کشش مولکولی، شیمی: همچسبی، روانشناسی: به هم پیوستگی، زیست شناسی: همدوسش، ورزش: چسبندگی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: پیوستگی، چسبندگی، کامپیوتر: چسبندگی، همدوسش، زیست شناسی: همدوسش، همچسبی، شیمی: چسبندگی، تربیت بدنی: چسبندگی، آلتصاق یا قوه جاذبه ذرات، مهندسی: پیوستگی، چسبندگی، جاذبه مولکولی، همچسبی، کشش مولکولی، معماری: چسبندگی، نیروی جاذبه بین ذرات همگن، عمران: به هم پیوستگی، روانشناسی: پیوستگی، چسبندگی، هم بستگی، جاذبه مولکولی

[TahlilGaran] Persian Dictionary

cohesion
[noun]
Synonyms: adherence, adhesion, bond, cling, clinging, coherence, stickage, sticking, solidarity, solidarism, togetherness
Antonyms: incohesion

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

cohesion /kəʊˈhiːʒən $ koʊ-/ noun [uncountable]
[Date: 1600-1700; Language: Latin; Origin: cohaesus, past participle of cohaerere; cohere]

1. if there is cohesion among a group of people, a set of ideas etc, all the parts or members of it are connected or related in a reasonable way to form a whole:
a sense of community and social cohesion

2. technical a close relationship, based on grammar or meaning, between two parts of a sentence or a larger piece of writing

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.