cipher

تلفظ آنلاین

cipher , cypher /ˈsaɪfə $ -ər/ noun

صفر زنی، عدد صفر، حروف یا مهر رمزی، حساب کردن (بارقام)، صفر گذاردن، برمزدرآوردن، صدر، سری کردن، کامپیوتر: رمز، حقوقی: مجموعه حروف و اعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشور خود از آنها استفاده می کنند و درک مفاهیمشان بدون در دست داشتن کلید ممکن نیست، نظامی: رمز کردن
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
مهندسی: سر، سری کردن، رمز، کامپیوتر: رمز، مجموعه حروف و اعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشور خود از آنها استفاده می کنند و درک مفاهیمشان بدون در دست داشتن کلید ممکن نیست، حقوق: رمز، صفر زنی، رمز کردن، نظامی: عدد صفر، رمز، حروف یا مهر رمزی، حساب کردن (بارقام)، صفر گذاردن، برمزدرآوردن، صدر، سر، سری کردنکامپیوتر: رمز

[TahlilGaran] Persian Dictionary

cipher
[noun]
Synonyms:
- code, cryptograph
- nobody, nonentity

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

cipher , cypher /ˈsaɪfə $ -ər/ noun
[Date: 1300-1400; Language: Old French; Origin: cifre, from Medieval Latin cifra, from Arabic sifr 'empty, zero']

1. [uncountable and countable] formal a system of secret writing Synonym : code:
an expert in ciphers
messages written in cipher

2. [countable] someone who is not important and has no power or influence:
At work, she was a cipher, a functionary, nothing more.

3. [countable] literary the number 0 Synonym : zero

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.