ballast

تلفظ آنلاین

ACRONYM

ballast /ˈbæləst/ noun [uncountable]

کیسه شن، وزنه متعادل کننده، جرم تعادل، پاره سنگ، شن ریزی، هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند، بالاست، سنگینی، شن و خرده سنگی که در راه آهن بکارمیرود، کیسه شنی که در موقع صعودبالون پایین میاندازند، سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن، سنگین کردن، مهندسی: فرمولهای پیچیده، عمران: مصالح شسته، معماری: مصالح شکسته، بازرگانی: وزنه یا باری که جهت تعادل کشتی یا هواپیما آزان استفاده می شود، ورزش: فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل، نظامی: وزنه تعادل، علوم دریایی: جرم ترازمندی
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
ballast
[noun]
Synonyms: counterbalance, balance, counterweight, equilibrium, sandbag, stability, stabilizer, weight

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

ballast /ˈbæləst/ noun [uncountable]
[Date: 1500-1600; Origin: Probably from Low German]

1. heavy material that is carried by a ship to make it more steady in the water

2. material such as sand that is carried in a balloon so that it can be thrown out to make it rise

3. a layer of broken stones that a road or railway line is built on

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English

ballast
A heavy weight, usually sea water, necessary for the stability and safety of a ship at sea that is not carrying cargo.

[TahlilGaran] Acronyms and Abbreviations Dictionary


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.