بازرگانی: موجودی، قابلیت دسترسی
مهندسی: مقبولیت، دسترس پذیری،
کامپیوتر: سهولت و امکان تحصیل اعتبار،
حقوق: میزان در دسترس بودن، میزان آمادگی زمان تعمیر ناو، زمان آمادگی، میزان دسترسی،
نظامی: موجود بودن، در دسترس بودن،
اقتصاد: قابلیت استفاده، چیز مفید و سودمند، شخص مفید، دسترسی، فراهمی
زیست شناسی: درجه فراهمی، می توان آن را با قابلیت هضم برابر دانست که بیشتر در مورد ویتامینها و مینرالها به کار می رود
[TahlilGaran] Persian Dictionary ▲
availability[noun]Synonyms: accessibility, attainability, handiness, readiness
[TahlilGaran] English Synonym Dictionary ▲