apportionment

تلفظ آنلاین

/ə'pɔ:ʃənmənt/

تعیین سهم و حصه، افراز، واگذاری اعتبار، (حقوقی). تسهیم، تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع، حقوقی: سرشکن کردن هزینه به چند سال به نسبت منافع حاصله در هر سال، نظامی: واگذاری سهمیه بودجه
ارسال ایمیل

▼ ادامه توضیحات دیکشنری؛ پس از بنر تبلیغاتی ▼

نسخه ویندوز دیکشنری تحلیلگران (آفلاین)بیش از 350,000 لغت و اصطلاح زبان انگلیسی براساس واژه های رایج و کاربردی لغت نامه های معتبر به صفحه تحلیلگران در Instagram بپیوندیددر صفحه اینستاگرام آموزشگاه مجازی تحلیلگران، هر روز یک نکته جدید خواهید آموخت.
apportionment
[noun]
Synonyms: division, allocation, allotment, assignment, dispensing, distribution, doling out, rationing out, sharing

[TahlilGaran] English Synonym Dictionary

See main entry: apportion

[TahlilGaran] Dictionary of Contemporary English


TahlilGaran Online Dictionary ver 19.0
All rights reserved, Copyright © Alireza Motamed 2001-2025.